دو روز سفر،10 ساعت رانندگی؟

چند وقته اینجا ننوشتم،بخاطر این نیست که سوژه نیست...فقط کمبود وقت باعثش شد...میدونین ؟ توی این ماه رمضون ما سه تا سفر سه چهار روزه داشتیم...

اولی به مقصد شیراز،دومی به مقصد همدان و سومی به مقصد رامسر...

سفراول به شیراز  کلا زمانش سه روزه بود ولی برای همین سه روز ما حدود 22 تا 24 ساعت توی راه بودیم...

سفر همدان حتی دو روز هم نبود،پنجشنبه صبح رفتیم و جمعه غروب برگشتیم ولی برای همین زمان کوتاه 8 ساعت توی راه بودیم!

و برای سفر رامسر هم که 4 روزه بود،باز حدود 13 ساعت توی راه بودیم...توی راه خیلی در مورد اینکه اگه قالیچه ی پرنده داشتییییییییم.....اگه میشد در زمان حرکت کرد....و اگه های دیگه صحبت کردیم و تز های عجیب و خنده دار دادیم، ولی جدی جدی وقتی در موردش فکر میکنم،میبینم هنوز خیلی راه داریم تا به اونجایی که دلمون میخواد در علم برسیم و البته در تکنولوژی...


انسان امروز با اینهمه کمبود وقت،کسی که برای تک تک لحظاتش برنامه ی مشخصی داره، کسی که شبها تا دیر وقت مطالعه میکنه و صبح ها خیلی زود برای سرکار رفتن از خواب بیدار میشه، چرا باید برای یه سفر کوتاه مدت اینقدر اتلاف وقت داشته باشه؟

تازه این موضوع رو جاانداختم....هروقت توی سفریم،به ماشینهایی که از روبرو میان و ماشینهایی که در حال سبقت میبینیمشون دقت میکنم... همه ی ماشینها یه اپراتور دارن که اونها رو هدایت میکنه ، یه راننده که توی مسیر امنیت بقیه ی سرنشینان به دست اونه ،اونه که تعیین میکنه زمان سفر قراره چقدر باشه...یه مدت که تو بحر کارهای راننده ها میرم،خنده ام میگیره... هنوز بعد از اینهمه پیشرفت علم و تکنو لوژی یه نفر باید ساعتها روی یه صندلی بشینه و هی پاش  رو روی گاز فشار بده و تمام حواسش رو به جاده جمع کنه تا بتونه از شهری به شهر دیگه سفر کنه...


دوستانی که اینجا رو میخونید،من قصدم توهین به دانشمندان نیست ،اگر یه گروه توی این دنیا باشن که از نظر من قابل احترام باشن توی این دنیا،همانا دانشمندانند، همونطور که من هرشب وقتی ظرفهای کثیف رو توی ماشین ظرفشویی میچینم، برای شادی روح مخترع و سازنده ی این دستگاه بسیار کاربردی و عزیز دعا میکنم ولی اگر از لفظ "غلط کردن" استفاده میکنم،فقط برای بار معنایی طنز اونه...


همه ی اینها رو نوشتم که بگم...

آهاااااای دانشمندان،هنوز خیلی کارها هستند که روی زمین مونده اند...شما که بخاطر عشق به آفریدن دانشمند شدین بجنبین دیگه...دوست دارم تا زنده ام سفرهای برق آسا رو تجربه کنم...


شارژ موبایلت تموم شد؟ ای بابا!

توی دو سه هفته ی اخیر به یه مشکلی برخوردم، باعث شد که به فکر بیافتم که چرا هنوز مثل سالها پیش،هنوز هم شیوه ی قدیمی استفاده میشه...چی؟ الان میگم خدمتتون...


تبلتم رو شب میزدم به شارژ، صبح فقط 15 درصد شارژ داشت...نه تنها خودم از گردش و مطالعه در اینترنت بازمیموندم،که بچه هام هم جیره ی زمان روزانه ی بازی با تبلتشون سوخت میشد و کلی بهم غر میزدند،یعنی از هر دو طرف اعصابم بهم میریخت...


هفته ی گذشته مشکلم رو با برادرم در میون گذاشتم،بهم گفت تبلت مشکل نداره،احتمالا شارژر خراب شده، عوضش کن...


عوضش کردم و مشکل حل شد...ولی یه فکری افتاد تو سرم که چرا با اینهمه پیشرفت علم، هنوزم که هنوزه باید یه باطری ساعتها توی شارژ بمونه تا بشه یه روز کامل بدون دغدغه ی تمام شدن شارژش باهاش کار کرد...


 واقعا هیشکی روی این موضوع کار نکرده؟

وقتی تقریبا هر کسی الان توی این دنیای بزرگ، حداقل یه دونه موبایل یا وسیله ی الکترونیک داره که نیاز به شارژ کردن روزانه داره، یعنی این نیاز بزرگ و جدی ای توی جامعه ی انسانیه... 



پس این دانشمندان دارند چه غلطی میکنن؟            

درختانی با میوه های همیشگی

آقا اصلا چرا راه دور بریم؟


تا حالا فکر کردین به اینکه چرا باید با اینهمه پیشرفت در زمینه ی کشاورزی و گیاه شناسی ،هنوز که هنوزه باید بذر هر سبزه یا گلی رو توی خاک بپاشیم و کلی انتظار بکشیم برای اینکه جوانه بزنه و بعد هم کلی انتظار برای گل دادن یا ...


چرا باید هنوز قلمه ی گیاه های آپارتمانی رو بچینیم و توی آب بگذاریم و صبر کنیم تا ریشه کنه و بعد بتونیم بکاریم و ...


چرا باید برای گل دادن گلدون شمعدونی اینهمه وقت انتظار بکشیم ؟


چرا گیاهان آپارتمانی همه ی سال خوش و خرم و پر گل نیستن؟


چرا درختهای میوه هنوز هم مثل صدها سال پیش یه بار در سال بار میدن؟ 


واقعا یعنی هییییییییچ راهی برای اینکه درختان میوه همیشه میوه بدن و گلها همیشه گل داشته باشن وجود نداره؟


.

.

 آخه پس این دانشمندا دارن چه غلطی میکنن؟

امروز مو کوتاه کنم؟ فردا عروسی داریم!

روی سخنم با خانمهاست...


تا حالا شده در اوج گرما یا در اوج بی حوصلگی، برید و موهای بلند و افشانتون رو خیلی کوتاه کنید ؟ 


و حالا از شانس بسیار قشنگتون یکی از آشنایان یا اقوام برای یه جشن ویژه،مثل عقد دخترشون یا نامزدی پسرشون دعوتتون کنه؟ چه حسی دارین اونموقع؟


چرا راه دور بریم؟ همین هفته ی گذشته،در سفر شیراز انقدرررررر دلم میخواست موهام کوتاه کوتاه بود تا میتونستم هر لحظه سریع یه دوش بگیرم و نگران خشک کردن و سشوار کردن موهام نباشم که نگو... ولی... چه کنم که کمتر از دو ماه دیگه جشن عروسی داریم و نمیتونم یه همچین کاری کنم!


توی ماشین نشسته بودیم و در مورد ایده ی نوشتن این وبلاگ برای همسرم توضیح میدادم... بهش گفتم :"فکر کن چرا با اینهمه پیشرفت علم من نباید میتونستم امروز موهام رو کوتاه کنم و فردا در موقع لزوم موهایی بلند و طبیعی و زیبا داشته باشم...


پس این دانشمندان دارند چه غلطی میکنند؟


پی نوشت:  من در مورد موهای طبیعی صحبت میکنم، فکر نکنم هیچوقت دلم بخواد از موهای عاریه ای یا همون پوستیژ باکلاسها که الان خیلی مد هستند ولی حتی بهترین جنسشون هم چنگی به دل نمیزنه استفاده کنم...

میخوام برای داداشم یه کاسه آب کله پاچه بفرستم...

توجه کردین که چقدر تکنولوژی جای پیشرفت داره؟ 


تا یکی دو سال پیش فکرش رو میکردین روزی برسه که عکسی رو در لحظه بگیرین و همون موقع بفرستین برای کسی که 1000 کیلومتر ازتون دوره؟ یا حتی در یه کشور دیگه زندگی میکنه؟


الان که دارین از وایبر و واتس اپ و هزار و یک نرم افزار و شبکه ی مختلف استفاده میکنین، فکرش رو میکنین که بشه روزی یه تیکه کیک یا یه لقمه از غذایی رو که دارین میخورین رو برای یه عزیزی که در دوردستها زندگی میکنه بفرستین؟


میدونین ؟ حدود 12 سال پیش با همسرم نشسته بودیم پشت کامپیوتر پنتیوم 4 توی خونه و نگاهمون رو دوخته بودیم به مانیتور بزرگ و جاگیر 17 اینچش...اونوقتها من بهش میگفتم 18 چرخ...

خلاصه اینکه یکی از دوستان همسرم و خانمش از هلند اونور خط بودن و داشتیم با یاهوو مسنجر خدابیامرز چت میکردیم و وب داده بودیم و همدیگه رو میدیدیم...


وقت شامشون بود،پرسیدیم چی دارین؟ گفتن ماکارونی...


همسرم گفت :"یه بشقاب هم برای ما attach کنین بیاد..."


6 سال از اونروزها گذشت...6 سال پیش بود دقیقا، ،یه روز مامانم تلفنی با داداشم که مالزی درس میخوند حرف میزد، قرار بود براش ترجمه ی گواهینامه و یه سری مدارک دیگه بفرسته...

آخر صحبتهاش ازش پرسید،پسرم دیگه چیزی لازم نداری برات بفرستم بیاد؟


میدونین جواب این داداش شکمو چی بود؟ "چرا مامان،یه کاسه آب کله پاچه و یه تیکه نون سنگک!"

و من و مامان تا نیم ساعت بعدش نشستیم گریه کردیم که بچه دلش کله پاچه خواسته،حالا چکار کنیم؟!


خیلی وقته که تکنولوژی داره میتازه و جلو میره ولی تازه تازه ما میتونیم فیلم و عکس برای هم بفرستیم...


حتی غذا اتچ کردن به مرحله ی اون موقعهای ایمیل عکس هم نرسیده!

حالا بهم حق میدین بگم...

.

.

.


پس آخه این دانشمندا دارن چه غلطی میکنن؟؟؟